تلخی

من عادت دارم
قهوه را تلخ بنوشم
تلخ تلخ…
به تلخی یک عشق ناکام…
به تلخی یک رفتن…
یک فراموش شدگی…
به تلخی دلهای دور از هم…
به تلخی حرفای نگفته ی محبوس در زندان گلو…
به تلخی تنهایی در نقطه ی شروع
به تلخی بغض های شکسته و عبوس
من عادت دارم قهوه را تلخ بنوشم
شاید این تلخی ثانیه ای…
شااااید این تلخی ثانیه ای
از یاد بدزدد همه تلخیه جهان را…

2 دیدگاه دربارهٔ «تلخی»

  1. ماسترو رحیمی عزیز، هر بار اسم شما میاد، کنار کلمه هنر، کلمه مسئولیت هم میاد. این یعنی شما خاصید

  2. ماسترو رحیمی عزیز، شما ثابت کردید که یه استاد واقعی فقط نمی‌سازه، بلکه آموزش می‌ده و فرهنگ می‌سازه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *