غریب ترین روز هفته

سه شنبه غریب ترین روز هفته است نه می تواند خودش را به دلخوشی های اول هفته پیوند دهد نه دلتنگی آخر هفته را باور دارد سه شنبه منم ، بایک فنجان قهوه در دست با یک پیپ برلبانم، معلق مانده بین زمین و آسمان !

ادامه مطلب »

تلخ شد

گم کرده ام شنبه ای راکه.درآن قهوه ی چشمانت، سرونمی شود،،، توپاییزیترین،اتفاق فال منی که به دهان نرسیده تلخ شد

ادامه مطلب »

جا گذاشته ام

کام مى گیرم از لحظات جوانى ام”””… و دود مى کنم… ثانیه به ثانیه آرزوهاى شیرینم را… که طعم تلخ قهوه گرفته است… در هوایى… که بوى تند سیگار مى دهد… در این ویرانکده ى مسکوت… بر سر دو راهی افسوس و بغض… ایستاده ام… با قامتى شکسته… در برابر

ادامه مطلب »

غرق در تنهایی میگذرد…!

در کافه ی تنهایی خود نشسته ام… در لیوان قهوه ام… خاکستر ریخته ام… من و این خاطرات مه آلود… خسته از یکدیگر… خسته از این لحظاتی که… غرق در تنهایی میگذرد…!

ادامه مطلب »

مثل قهوه

تو واقعیت دارى مثل قهوه مثل بى خوابى… و یا شاید خیال باشى مثل فال مثل خواب… تو چه واقعیت باشى چه خیال کامم از نبودن تو تلخ مى شود…👑

ادامه مطلب »

غروبِ ششم آبان را هم

و غروبِ ششم آبان را هم ، مثل غروب های دیگرم ، قهوه ام را تلخ سرکشیدم و به عادت چشم انتظاری ، از پنجره نگاهی به بیرون انداختم و رویای همیشگی ام را آرزو کردم : آلــــزایمر …

ادامه مطلب »

من عاشق پیپ هستم

بیا از هم جدا شویم، آخر با هم بودنِ ما چه فایده ای دارد؟ من سنتی گوش میکنم تو پاپ من قهوه مینوشم تو چای من عاشق پیپ هستم تو عاشق سیگار من عاشقِ پائیز و تنهایی اَم تو عاشقِ بهار و شلوغی… ببین! من و تو حتی در کوچکترین

ادامه مطلب »

و زمان تلخ تر از قهوه ی تلخ است امروز

بغض ها چاره ندارند، گلوگیر شدند اشک ها تاب ندارند، سرازیر شدند جاده هایی که پر از شوق رسیدن بودند در پس حادثه ها سخت نفسگیر شدند گرگ ها سیطره دارند به جنگل، وقتی شیرها زخمی و وابسته ی زنجیر شدند حق پرواز ندارند کبوتر هایی که اسیر قفس کینه

ادامه مطلب »

تنهایی مطلق

کاش دنیا مثل دیواری بود که پشت داشت و میشد رفت و پشت آن ایستاد کاش دنیا در خروجی داشت که میشد از آن بیرون زد و رفت توی حیاط پیشتی آن دراز کشید و خوابید، یا در بی خیالی محض دست ها را توی جیب گذاشت و سوت زد

ادامه مطلب »