خیلی وقت است :)

خیلی وقت است 🙂
نگاهِ منتظر به آمدنت
لایِ آن در کافه ی همیشگیِ مان
که قول آمدنت را داده بودی
گیر کرده است
سال هاست که من پشتِ آن صندلیِ چوبین
قهوه ام را خورده ام
و خیره به صندلیِ خالی ات
با قهوه ی نخورده ات
فالِ قهوه می گیرم
فنجان قهوه ام
پُر از ته سیگار شده است
و دسته گل روی میز پُر از خاکستر
بس است دیگر انتظار
نمی خواهی بیایی ؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *