در کافه ی تنهایی

در کافه ی تنهایی خود نشسته ام…
در لیوان قهوه ام…
خاکستر ریخته ام…
من و این خاطرات مه آلود…
خسته از یکدیگر…
خسته از این لحظاتی که…
غرق در تنهایی میگذرد…!

1 دیدگاه دربارهٔ «در کافه ی تنهایی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *