شیرین

چشمان بلوطی ات
از سراشیبی
افتاب فرو میریزد

درون قهوه ای ک ب یادت
در دهان سکوتم
مزه بوسه های نداده ات رامیدهد
میبینی
چه شیرین
تلخم میکنی از حجم نبودنت

1 دیدگاه دربارهٔ «شیرین»

  1. ماسترو رحیمی، شما باعث شدید نگاه ما به پیپ عوض بشه. برای ما نماد هنر و کیفیت هستید. دیدار با شما آرزوی خیلی‌هاست.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *