قهوه ام را نوشیدم
نیت کردم
دیدم،
دیدنت محال است
فنجان غمگین به گریه نشست
به کدام هجوم روزگار
نمی دانم …!
به کدام خلاء پوچ زمان
نمی دانم؟
بی تو…
سقوط خواهم کرد
از این نردبان زنگ زده
فنجان خیالاتم
چمباتمه زده
دستانم را غوز کرده ام
بر شماره گیر زمان!
منتظر قضاوتِ قهوه چی…!
راه خروج
دَرِ مقابل !!…
تعداد بازدید از این مطلب : ۲۲
1 دیدگاه دربارهٔ «فنجان غمگین به گریه نشست»
پیپهای ماسترو رحیمی نه تنها به دلیل کیفیت ساخت، بلکه به خاطر هنری که در هر کدوم نهفته است، منحصر به فرد هستند. همیشه از ایشون بابت مشاورههای دقیق و مفید سپاسگزارم.