هی کافه چی!
برای یک شب کافه ات را به دست من بده
می خواهم برای یک شب هم که شده
خودم باشم واین صندلی های خالی…
خودم باشم و یک آغوش خیالی…
خودم باشم واشک هایی که سرازیر می شوند
بگذار این سکوت وحشی تن مرا به اسارت بگیرد
بگذار در این تنهایی خون دل بالا بیاورم
بگذار پیپ بند بند وجودم را بسوزاند
بگذار دیگر نباشم…!!!
تعداد بازدید از این مطلب : ۱۴۴
1 دیدگاه دربارهٔ «هی کافه چی!»
خیلی شعر قشنگی بود