صبح اردیبهشتی
سیل بیاید، برف ببارد، طوفان بشود، اصلا، همه ی دنیا را، باد و برف و باران ببرد، به من هیچ ربطی ندارد! وقتی تو، دلم را برده ای. وقتی عشقت، طوفان به پا می کند هر دم. وقتی نبودنت، بارانی ام می کند. وقتی خواستنت، طعم قهوهی گرم در یک
شهادت امام صادق علیه السلام
دین از تو پدیدار شده حضرت صادق (ع) شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق (ع) از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق (ع) شهادت امام صادق علیه السلام تسلیت باد
تهِ فنجانِ قهوه
شنیده بودم میشود از تهِ فنجانِ قهوه آنچه بر تو گذشته را،بیرون کشید آنچه در آینده بر سرت می آید را به وضوح تماشا کرد… شنیده بودم کافیست فنجان را سمتِ قلبت بگیری و سر و ته اش کنی… من حتی شنیده بودم میشود تو را از ته فنجانها پیدا
اعتراف
فکر می کنم به امروز! به تو! به تمام چیزهایی که از تو خبر می دادند! به میز دنج دو نفره ی کافه! به جای خالیت.. به چای یا دمنوشی که اگر امروز بودی حتمن سفارش می دادی! به قهوه فرانسه ی من که از دهن می افتاد! به حرف
خوب است
همین لبخندِ کمرنگت برای حال من خوب است نِکو باشد بهار تو،هوای سال من خوب است زدی لبخند اجباری به لبها و نمی دانی که با لبخند با اجبار هم ،احوال من خوب است همین لبخند کمرنگی که از تأثیر آن بر من به گونه چال می افتد،کنار خال من،خوب
چه شیرین شود قهوه
چه شیرین شود قهوه : چه شیرین شود “قهوه“ اگر نامت بیوفتد ته فنجانم… چه بی امان شود؛ “خنده” اگر تعبیر شوند این فال ها….! رادیو اسموک
عشق
آمدم برای خودم عشق دم کنم نبودی ، چمدانت هم نبود کمد لباس هایت هم خالی بود عشق را بی خیال شدم، پیپ کشیدم قهوه اماده کردم دو فنجان ریختم و با جای خالی ات به گفتگو نشستم…
یکشنبه
یکشنبه است ، امشب تو کمی زود بیا دلم جا مانده ، جایی در قرار دیروز چای دم کنم یا قهوه ؟؟ چه می گویم…. یکشنبه است ، امروز عشق را چیده ام، آماده تو فقط زود بیا…! رادیواسموک
اندوه های یک مرد
اندوه های یک مرد را؛ گاهی چند کام از یک پیپ هم می تواند به هم بدوزد و از لب هایش بشکافد و بیرون ببرد از پنجره… اندوه های زنانه اما خانگی تر از این حرف ها هستند درست مثل شیشه های مربا مثل سبزی های خشک معطر که می
نبودنت را دود کردم
غروب تمام جمعه های نبودنت را دود کردم در کافه ای !کافه ای دور دست … خاطره ای میان من و تو نیست در قهوه های فرانسه آن ! لیوان هایش ماتیک خورده نشده به لبانت ! خاطرم مشوش نیست به یاد تلخند هایت … حتی صدایت لابه لای سکوت