هی کافه چی!

هی کافه چی!   برای یک شب کافه ات را به دست من بده   می خواهم برای یک شب هم که شده   خودم باشم واین صندلی های خالی…   خودم باشم و یک آغوش خیالی…   خودم باشم واشک هایی که سرازیر می شوند   بگذار این سکوت

ادامه مطلب »

بوسه ات را

بوسه ات را باید با قهوه ام به هَم بزنم… بیدار شو! من بدون دوست داشتنت… صبحانه که هیچ، صبح هم از گلویم پایین نمے رود…!

ادامه مطلب »

لذت داشتن ی دوست خوب

لذت داشتن ی دوست خوب توی یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه درسته ک هوا روگرم نمیکنه ولی تورو دلگرم میکنه رفاقت مثل آدم برفی میمونه درست کردنش راحته امانگه داشتنش سخته…

ادامه مطلب »

من و پیپم

پیپ هایم را آتش زدم تمام بدنم تاول زد… من و پیپم یک روحیم در دو جسم متفاوت !

ادامه مطلب »

ته فنجانم

چه شیرین شود “قهوه” اگر نامت بیوفتد ته فنجانم… چه بی امان شود؛ “خنده” اگر تعبیر شوند این فال ها….!

ادامه مطلب »

آمدم برای خودم عشق دم کنم

آمدم برای خودم عشق دم کنم نبودی ، چمدانت هم نبود کمد لباس هایت هم خالی بود عشق را بی خیال شدم، پیپ کشیدم قهوه اماده کردم دو فنجان ریختم و با جای خالی ات به گفتگو نشستم…

ادامه مطلب »

بیا از هم جدا شویم

بیا از هم جدا شویم ، آخر با هم بودنِ ما چه فایده ای دارد؟ من سنتی گوش میکنم تو پاپ من قهوه مینوشم تو چای من عاشق پیپ هستم تو عاشق سیگار من عاشقِ پائیز و تنهایی اَم تو عاشقِ بهار و شلوغی… ببین! من و تو حتی در

ادامه مطلب »