سپس خداوند پیپ ساز را آفرید

  هنگامی که خداوند بر زمین نظارت می کرد، دید که انسان خسته شده است. او متوجه شد که آشفتگی های زندگی روزمره بر پسران و دختران محبوبش تأثیر می گذارد. او دید که شادی‌هایی که زن و مرد زمانی داشتند با استرس و بی‌قراری از بین رفته است. همانطور

ادامه مطلب »

قانون نیوتن برای مادربزرگ

دوست داشتن کسی که معنی اش رانمیفهمد درست مثل توضیح دادن قانون نیوتن برای مادربزرگ است تو چانه میزنی و او بافتنی اش رامیبافد… تو از تلخی قهوه میگویی و او با قند چای اش را می نوشد …

ادامه مطلب »

تهی

درست مثل فنجان قهوه که ته می‌کشد پنجره کم‌کم از تصویر تو تهی می‌شود! حالا من مانده‌ام و پنجره‌ای خالی و فنجان قهوه‌ای که از حرف‌های نگفته پشیمان است …

ادامه مطلب »

من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم

من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم به تمام کوچه های بن بست به تمام سنگفرشهای خیس به تمام چترهای بسته به تمام کافه های دنج اما حالا که فنجان ها از من نا امید شده اند باور میکنم از اول هم کافه چی قولِ تو را به

ادامه مطلب »

پناه می برم به فنجان قهوه ام

پناه می برم به فنجان قهوه ام پناه می برم به سکوت به پاییزبه اشک به این دفتر پرازخط خوردگی به تمام چیزهایی فکر میکردم دوستشان ندارم یک روزبدون تو دوست نداشتنی ها دوست داشتنی ترند

ادامه مطلب »

پیپ را میگویم !

کــاگردان خوبــی ســت؛ پیپ را میگویم ! . صحنـــه هایــش برداشـــت های متفاوتــــی دارنــد . کام که میگیرم … به خیالـــم اوج می گیـــرم به خیالـــت سقــوط می کنـــم ..

ادامه مطلب »

قهوه ست چشم های تو

قهوه ست چشم های تو، خوابم نمی بَرَد! هی قهوه میدهی تو وُ دل قهوه میخَرد!   وقتی به چشمهای تو من پیله میکنم پروانه وار، چشم تو از پیله می پَرَد!   از بس حیا وُ حُجب تو داری که این مرا لب های با خُدات به معراج می

ادامه مطلب »