آدم برفی

این وقت شب انگار
کسی دارد دانه دانه دلتنگی هایش را
لای برفها می کارد …

تو که نباشی کم می آورم
برف چشمانم هی آب می شوند…
آدم برفی نبودم که به پایت یک شبه آب شوم …
من ؛ مو به مو سفید شدم !

خسته ام… ‌
و تو نمی دانی چقدر خسته ام …
در من مردی
تمام راههای رسیدن به تو را
یک نفس دویده است!

در این زمستان بی رحم !
مانند گرگی گرسنه ، پیپم را به دندان میگیرم ، تا کمی ارام شوم …

رادیواسموک

2 دیدگاه دربارهٔ «آدم برفی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *