قهوه ی سرد شده

در سکوت خلوتم باز هم
از تو نوشتم
تو که مطلع تمام عاشقانه هایی
مهری بر قلب بیقرارم
برایت از صبوری مینویسم
از دوباره شکوفه زدن عشقت در جانم
با هر بار دیدن سکوت لبهایت در قاب روی میز
از تماشای ناز چشمهایی که خیره به چشمم مانده…
از قهوه ی سرد شده ی عصر هایم،،
برایت مینویسم…
از زیبایی اشیانه ی ویران شده ام،،
حدیث تلخ گم شدن روزهای قشنگ جوانیم را برایت مینویسم.
نامه هایی که تو هیچ وقت نمیخوانی

رادیو اسموک

2 دیدگاه دربارهٔ «قهوه ی سرد شده»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *