قهوه ست چشم های تو، خوابم نمی بَرَد!
هی قهوه میدهی تو وُ دل قهوه میخَرد!
وقتی به چشمهای تو من پیله میکنم
پروانه وار، چشم تو از پیله می پَرَد!
از بس حیا وُ حُجب تو داری که این مرا
لب های با خُدات به معراج می بَرَد!
اخموست دستهای تو تا دست میدهم
رؤیای دست های مرا، پرده میدَرَد!
با من کمی، فقط کمی اَی عشق، خوب باش
بی مهریَت برای دلم، قبر می خَرد!…
تعداد بازدید از این مطلب : ۲۱۸
1 دیدگاه دربارهٔ «قهوه ست چشم های تو»
عجب شعر جذابی
خیلی عالی بود