امروز طعم بهار را چشیدم
امروز طعم بهار را چشیدم “تو” هم قدم من بودی و لبخند های کشنده ات را نثار قلب من میکردی…! دلم میخواست چیزی فراتر از دستانت در دستانم باشد… امروز خیابان های شهر بوی خنده های ما را میداد…بوی خاطراتمان… امروز پازل قشنگی بود!منوتو و فقط یک فنجان قهوه … “تو” شانه هایت را در […]