می نشینم‌ تا تو یک روز بیایی …

+2

نمیایی برایت قهوه می ریزم، کمی‌ شیر، دو قاشق می گذارم جلویت روی میز، گلدان گل را کنارتر می گذارم تا بهتر ببینمت. قیافه جدی به خودم می گیرم و با لهجه‌ ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،  می گویم:  قهوه ات سرد می‌‌شود. هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا و […]

می نشینم‌ تا تو یک روز بیایی … بیشتر بخوانید »