دردهایم از دهن افتاده اند…
هوا گرم است و آتشِ نگاهِ تو روشن…! چایِ باران در فنجانِ قهوه ای چشمم دَم کشیده است ؛ نترس! شانه ات را نزدیک تر کن دردهایم از دهن افتاده اند…
هوا گرم است و آتشِ نگاهِ تو روشن…! چایِ باران در فنجانِ قهوه ای چشمم دَم کشیده است ؛ نترس! شانه ات را نزدیک تر کن دردهایم از دهن افتاده اند…