مرد اگر بودم
نبودنت را غروبهای زمستان
در قهوه خانه ی دوری
پیپ می کشیدم.
نبودنت دود میشد
و مینشست روی بخار شیشههای قهوه خانه.
بعد تکیه میدادم به صندلی
چشمهایم را میبستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه میکردم
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما
نامرد هم نیستم
زنم و نبودنت
پیرهنم شده است…
رادیواسموک
تعداد بازدید از این مطلب : ۳۶۲
2 دیدگاه دربارهٔ «مرد اگر بودم»
امان از جمعه ها
تشکر از ماسترورحیمی عزیز