سخت آشفته ام
سخت آشفته ام… چون موی پریشانی در باد…. چون مردی که فقط با پیپش به آرامش می رسد… رادیو اسموک
سخت آشفته ام… چون موی پریشانی در باد…. چون مردی که فقط با پیپش به آرامش می رسد… رادیو اسموک
نور مدفون شده در دود پیپ عطر یک قهوه ی ترک عصر، لبریز غزل قلمم بی تاب است لحظه ها غرق سکوت باز به یاد اورمت… وه عجب رویایی ویقینا تو همان… شاه بیت غزلهای دفتر دنیایی رادیو اسموک
عاشق که باشی همیشه بی قراری همیشه دلتنگ یار و دلت میخواد دستانش را بگیری و پاییز را قدم بزنی اما اگر از تو دور بود چه! دلتنگی هایت را پیپ چوبی ات به جان می خرد… و گاهی فکر میکنم چه سنگ دلم! وقتی برای ارامش دل خودم! اتش به دل پیپ می زنم…
صدایت را که میشنوم …. دلم ارام میگیرد …. نفس در سینه تنگ میشود …. صدایت را که میشنوم… خاطره های روزهای شیرینم دوباره تکرار میشود … صدایت همچون قهوه تلخی … همچون برگهای پاییزی و سوز باد زمستان میماند …. کاش میشد… صدا را بغل کرد … بوسید و ستایش کرد …. صدایت را
هر وقت حس کردی حالت خوب نیست خودت به دادش برس دلتو دعوت کن به یه قهوه تو یه کافه دنج … با خودت صحبت کن حرفای قشنگ بزن حواست باشه این وسط مسطا یه دل هست که تو صاحبشی نذار فکر کنه فراموشش کردی بخند خنده هات قشنگن لذت ببر از زندگی که خوشبختی
دلم که از آدما می گیرد … پیپم می گوید … غصه هایت را در دل من بسوزان… تا که آرامت کنم 😔🥺 رادیواسموک
می گویم دوستت دارم ولی چقدر واژه ها حقیرند که نمی توانند تمام احساس مرا در خود جای دهند.. رادیواسموک