انتخاب ماسترو رحیمی
عزیزان دوران حساسی است … نظر شخصی من آقای دکتر جلیلی هستند …
قهوه ست چشم های تو، خوابم نمی بَرَد! هی قهوه میدهی تو وُ دل قهوه میخَرد! وقتی به چشمهای تو من پیله میکنم پروانه وار، چشم تو از پیله می پَرَد! از بس حیا وُ حُجب تو داری که این مرا لب های با خُدات به معراج می بَرَد! اخموست دستهای تو
بی علی اصل عبادت باطل است بی علی هر کس بمیرد جاهل است بی علی تقوی گلی بیرنگ و بوست بندگی همچون نمازی بیوضوست عید غدیر مبارک
خورشید پر تلالو هفت آسمان شدی ذی الحجه شهیر زمین و زمان شدی با اهدنا الصراطِ تو شد راه، مستقیم وقتی که حمد خواندی و تفسیر آن شدی تکثیر گشته آیه ایاک نعبدو از آن زمان که هادی اهل جهان شدی نشنیده گوشها ز کلام تو خوبتر نامی نیامده ست ز نام تو خوبتر هر
ولادت امام علی النقی الهادی علیه السلام مبارک باد بیشتر بخوانید »
همه گفتند قهوه ام را مینوشم اما این بار قهوه ای در فنجان نبود زهر بود قهوه ای که طمعش به تلخی زهر جدایی بود…
یک فنجان قهوه ☕️ مهمانِ من باش آغشته به سمِ عشق درد ندارد! فقط… چشمانت را که باز کنی کسی شبیه مرا دوست خواهی داشت …
مردانی را می شناسم که هنگام عصبانیت داد نمی زنند ناسزا نمی گویند نمی زنند نمی شکنند تنها پیپ شان را روشن میکنند و در آن می سوزانند تمام خشم خود را… تا مبادا به کسانی که دوستش می دارند از گل کمتر گفته باشند…
و بی گمان فلسفه قربان، سر بریدن نیست دل بریدن است! دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری دل بریدن از هر چه تو را از ” او ” میگیرد، میخواهد شادی باشد یا غم وصال باشد یا فقدان نور باشد یا سیاهی… قربان یاد بود بی همتای سر سپاری محض ابراهیم
یک شب هم مهربان شده بودی؛ پاورچین پاورچین به خوابم آمدی قهوه دم کردی و در فنجان کوچکمان ریختی، دلت نیامد صدایم کنی بغلم کردی قهوه یخ کرد، من اما تا صبح گرم بودم