عصر های یک نفره
پشت عصر های یک نفره وتلخ بعد از تو فنجان قهوه ای است که با هیچ پیمانه ی امیدی شیرین نمیشود من تمام رویاهایم را بعد از تو…. در خاکستر سیگارهایم به باد دادم #رادیواسموک
پشت عصر های یک نفره وتلخ بعد از تو فنجان قهوه ای است که با هیچ پیمانه ی امیدی شیرین نمیشود من تمام رویاهایم را بعد از تو…. در خاکستر سیگارهایم به باد دادم #رادیواسموک
پاییز را در رنگارنگی برگها در صدای گرفته ی باد در بارش ارام باران جستجو نکن پاییز در من است در فنجان قهوه ام در رنگ زرد گونه هایم باران چشمهایم در بغضی که راه نفس هایم را بسته پاییز در دل یخ زده ی من است
تو را استشمام نکرده ام گرمی دستانت را لمس نکردم من تورا پشت همین چت کردنهای مجازیمان با همان صدای خسته ات از دور شناخته ام تورا محکم چون پدر مهربان چون مادر همراز چون خواهر تعصبی چون برادر دوست داشتنی چون عشق تورا خوش تر از عطر کتاب استشمام کردم اموزنده چون نقل قول
آدمها سمفونی بوها هستند بعضی بوی اشنای امنیت میدهند بعضی بوی شیرین امید بعضی هم بوی سیگار و دلتنگی رادیو اسموک
دوری اما جانی در بدنم نوری به چشمم لبخندی به لب اشکی در چشم پیپی بر لب تو همان منی که دوباره در من مرده زنده شد، مانند یک ققنوس radiosmoke
هیچ کس اندوه چکیده بر گونه ام را پاک نکرد من همیشه غم را در قلب سوخته ی پیپ ریخته ام رادیو اسموک
چیزهای ساده را دوست دارم طعم تلخ قهوه را بوی پیپ را تورا… که خاص ترین سادگی زندگی هستی رادیو اسموک
چقدر دلچسب میشود زندگی با رویای تو… به دلپذیری عطر قهوه ای که صبح در تمام خانه میپیچد رادیواسموک