من فاڸ قهوه را قبول ندارم
من فاڸ قهوه را قبول ندارم عطر قهوه ڪہ بلند می شود قلبم با ضرباڹ دردآورش به مڹ اطمیناڹ می دهد نمی آیی… حالا تعبیر تہ فنجاڹ هرچہ میخواهد باشد… خیالی نیست… تو دیگر رفتہ ای…
من فاڸ قهوه را قبول ندارم عطر قهوه ڪہ بلند می شود قلبم با ضرباڹ دردآورش به مڹ اطمیناڹ می دهد نمی آیی… حالا تعبیر تہ فنجاڹ هرچہ میخواهد باشد… خیالی نیست… تو دیگر رفتہ ای…
نفس نفس به هوای تو خو گرفته دلم! غزل ترانه ی چشم تو ، کو؟ گرفته دلم! هنوز واهمه دارم زخاطرت بروم بگوکه درتب وتابی بگو گرفته دلم! قدم قدم بکشانم به خلوتت و ببین که جزتو ازهمه ی شهر روگرفته دلم! کسی که سهم مرا ازتو وزمانه ربود صریح وساده بگویم ازاو گرفته دلم! نه
سبز شدن ورقهایم با نگاهت سطر سطر … چه زود سرد شد تحریر روزنامه ام قهوه ام را نوشید! دستانم را بستم تا نگاهت تا ترا سوار بر اسبی سپید تابلوی دیوار خیالم کنم امان؛ امان، از کافه چی!! از قهوه هایی سرد شده که خیالت را هورت می کشند…!
کافه تعطیل است …! چشم انتظارِ چه کسی نشسته ای !؟ آن یک نفر اگر آمدنی بود محال بود قهوه ات یخ کند ! کافه تعطیل است …! کجای خاطراتت جا مانده ای !؟ آن یک نفر اگر ماندنی بود شال گردنش را بی سبب پیش تو جا میگذاشت ! تا برای دیدنت هزار و
همین لبخندِ کمرنگت برای حال من خوب است نِکو باشد بهار تو،هوای سال من خوب است زدی لبخند اجباری به لبها و نمی دانی که با لبخند با اجبار هم ،احوال من خوب است همین لبخند کمرنگی که از تأثیر آن بر من به گونه چال می افتد،کنار خال من،خوب است کنارت بی قراری ها،همین
این عطر تمشڪ دل سپردن دارد این لحظه ے عاشقے شمردن دارد غروب سرڪ میکشد و میداند از دست تو قهوه عصر خوردن دارد…
مذمت سازش با دشمن در نگاه اندیشمندان و مشاهیر بزرگ دنیا منبع : sepahnews.ir | سپاه نیوز
مذمت سازش با دشمن در نگاه اندیشمندان و مشاهیر بزرگ دنیا بیشتر بخوانید »
می آیی آرام و بی سر و صدا می آیی قدم به قدم در خیالم آنقدر آرام که نمی فهمم چطور دچارت می شوم:) و قول هایم را فراموش می کنم به خودم می آیم و میبینم قهوه ام سر رفته ! تو هنوزم حواسم را پرت می کنی:) این بار با نبودنت و من
دلم نه عشق میخواهد نه دروغهای قشنگ ، نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعا! دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد و یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد!