آمدم برای خودم عشق دم کنم

آمدم برای خودم عشق دم کنم نبودی ، چمدانت هم نبود کمد لباس هایت هم خالی بود عشق را بی خیال شدم، پیپ کشیدم قهوه اماده کردم دو فنجان ریختم و با جای خالی ات به گفتگو نشستم…

ادامه مطلب »

تکرار شو!

به اندازه یک همنشینی ساده روى صندلی روبروى من در همین کافه قدر یک قهوه نوشیدن  تکرار شو!

ادامه مطلب »

‏نباید سمت آدما بری

‏گاهی برای خوب شدن حالت ‏نباید سمت آدما بری ‏گزینه های امن تر ‏و مطمئن تری هم هست ‏ ♡‏بارون ♡‏پیپ ♡‏موسیقی ♡‏قهوه

ادامه مطلب »

چه زود سرد شد

سبز شدن ورقهایم با نگاهت سطر سطر … چه زود سرد شد تحریر روزنامه ام قهوه ام را نوشید! دستانم را بستم تا نگاهت تا ترا سوار بر اسبی سپید تابلوی دیوار خیالم کنم امان؛ امان، از کافه چی!! از قهوه هایی سرد شده که خیالت را هورت می کشند…!

ادامه مطلب »

من هنوز قهوه می خورم

راستش را بخواهی از موقعی که رفته ای هیچ چیز تغییر نکرده است ، – من هنوز قهوه می خورم – پیپ میکشم – پیاده می روم اما … – تلخ تر – بیشتر

ادامه مطلب »

نفس نفس به هوای تو خو گرفته دلم!

نفس نفس به هوای تو خو گرفته دلم! غزل ترانه ی چشم تو ، کو؟ گرفته دلم!  هنوز واهمه دارم زخاطرت بروم بگوکه درتب وتابی بگو گرفته دلم!  قدم  قدم  بکشانم  به خلوتت و ببین که جزتو ازهمه ی شهر روگرفته دلم! کسی که سهم مرا ازتو وزمانه ربود صریح وساده

ادامه مطلب »

قهوه ام را نوشید!

سبز شدن ورقهایم با نگاهت سطر سطر … چه زود سرد شد تحریر روزنامه ام قهوه ام را نوشید! دستانم را بستم تا نگاهت تا ترا سوار بر اسبی سپید تابلوی دیوار خیالم کنم امان؛ امان، از کافه چی!! از قهوه هایی سرد شده که خیالت را هورت می کشند…!

ادامه مطلب »

تا زندگیت از دهان نیفتاده !

کافه تعطیل است …! چشم انتظارِ چه کسی نشسته ای !؟ آن یک نفر اگر آمدنی بود محال بود قهوه ات یخ کند ! کافه تعطیل است …! کجای خاطراتت جا مانده ای !؟ آن یک نفر اگر ماندنی بود شال گردنش را بی سبب پیش تو جا میگذاشت !

ادامه مطلب »