بی خیال

بی خیال تمام دلواپسی هایت… یک موسیقی دلنواز گوش کن! پیپت را چاق کن و فنجان قهوه ات راسربکش وبگذارآنقدر حالت خوب باشد که یادت برود امروز چند شنبه است ..❤️☕️ رادیو اسموک

ادامه مطلب »

جُمعه

جُمعه مرد بی معشوقه ایست با پیرهنی چروک که تنهایی اش را لای شعرهایش پُک میزند، فقط شبها کمی خاکستری تر… رادیواسموک

ادامه مطلب »

مرد اگر بودم

مرد اگر بودم نبودنت را غروب‌های زمستان در قهوه خانه ی دوری پیپ می کشیدم. نبودنت دود می‌شد و می‌نشست روی بخار شیشه‌های قهوه خانه. بعد تکیه می‌دادم به صندلی چشم‌هایم را می‌بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می‌کردم تا بیشتر از یادم بروی نامرد

ادامه مطلب »

زمستان

زمستان یک تو می‌خواهد یک تو که دستانش را بشود بی هیچ دلهره‌‌ای گرفت یک تو که بشود این خیابان‌های یخ زده را گرم قدم زد… ❄️❤️ رادیو اسموک

ادامه مطلب »

معشوقه‌ی زمستان

خودم را به صرف یک فنجان قهوه و پیپ دعوت می کنم … گیجم… مثل اسفند که معشوقه‌ی زمستان است اما… همه می‌خواهند دستش را در دست بهار بگذارند! رادیو اسموک

ادامه مطلب »

قهوه ی قجری

Best death Eating “QajariCoffee”   Because  Always The base is a “mistress” بهترین مرگ، خوردن قهوه ی قجری است چون همیشـه پـای یــک #معشـــوقـه در میان است…

ادامه مطلب »

دلتنگم

دلتنگم و این بلند ترین مثنوی دنیاست عصاره ای با طعم تلخ قهوه های عصرانه اهنگی به غمگینی تمام موسیقی های غم انگیز دنیا دلیل تمام اشک ها وخلاصه ی تمام بغض ها… دلتنگم و دلتنگی رازی نهفته در تنهایی من است که هر بار با دیدن قاب عکست با

ادامه مطلب »

پیپت را روشن کن

پیپت را روشن کن و در سکوت شب نقش رویاهایت را به تصویر بکش ایمان‌داشته باش به خدایی که نا امید نمی کند و رحتمش بی پایان است … رادیو اسموک

ادامه مطلب »

تو

تو آخرین بازمانده ی رویاهای جوانی من هستی آخرین سرزمین آزادی که میتوان در آن زندگی را زندگی کرد بدون ترس از حاکمیت دیکتاتورها… تو واپسین قدم واپسین لبخند واپسین آغوش توواپسین نیلوفر روییده بر چشمه سار احساسی تو آخرین کتابی که میخوانمت تو دلپذیر ترین قهوه ای که در

ادامه مطلب »