قهوه
نمی دانم قهوه بود یا چشمانش قهوه اى هر چه بود یک هفته است بى خوابم!
خاطراتت ، همان سرباز مفقودالاثری ست که تا مردن اش را باور میکنی زنگ در را میفشارد… لعنت به تو که هیچ وقت نمیگذاری پیپم را با آرامش بکشم…
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون خادم الرضا (ع) در سالروز ولادت حضرتش به دیار حق شتافت با قلبی آکنده از غم، شهادت حضرت آیتالله سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری محبوب و همراهانشان را تسلیت و تعزیت عرض میکنیم.
در قهوه ی چشمان تو اسرار عجیبی ست چشمان تو نوشیدنی خوب و نجیبی ست ترکیب تو با چارقدت حادثه ساز است توصیف تودر روسری ات کار ادیبی ست
امروز بازهم پیپ کشیدم آرام، زیاد، با احساس… همه ی تورا، همه ی آنچه که از تو با من باقی مانده بود را دود کردم با همین پیپ ایرانی پاسارگادتاباکی دوست داشتنی…
کنار پنجره غبار گرفته ایستادم ، پیپم را تنفس کردم وجرعه جرعه از گذشته ای نوشیدم که طعم گسِ قهوه اش چشمم را پر از اشک وکنارم را ازتو خالی کرد…
بعد از نبودنت تمام زندگیم معکوس رقم خورد روز به روز از مرگ دور می شوم فصلهای زندگیم همه بهم خورده پاییز شکوفه میزنم و در بهار می خشکم….. برف جای باران می بارد و باران جای برف……. و هیچوقت نفهمیدم , من پیپ کشیدم یا پیپ من را !