روز نوشته ها

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ

ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ! ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩم ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ. ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ، ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ نمی‌کرﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ… ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ… ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ […]

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ بیشتر بخوانید »

کیست

بند دلم پاره شد،کنج دلت جااای کیست … قهوه و فااالم بشو، فال دلت بهر کیست…   ابرم دلم رعد زد،تا که ببارد تراااا… این همه دیوانگی،بابت باران کیست…   فصل دلم تازه شد،غم ز دلم دور شد… فصل بهارم تویی،فصل بهار تو کیست…   نسیم زندگانی،خش خش برگااای پیر… نسیم عمرم تویی،باد هزین تو

کیست بیشتر بخوانید »

صبح اردیبهشتی

سیل بیاید، برف ببارد، طوفان بشود، اصلا، همه ی دنیا را، باد و برف و باران ببرد، به من هیچ ربطی ندارد! وقتی تو، دلم را برده ای. وقتی عشقت، طوفان به پا می کند هر دم. وقتی نبودنت، بارانی ام می کند. وقتی خواستنت، طعم قهوه‌ی گرم در یک صبح اردیبهشتی را دارد… .

صبح اردیبهشتی بیشتر بخوانید »

شهادت امام صادق علیه‌ السلام

دین از تو پدیدار شده حضرت صادق (ع) شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق (ع) از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق (ع) شهادت امام صادق علیه‌ السلام تسلیت باد

شهادت امام صادق علیه‌ السلام بیشتر بخوانید »

تهِ فنجانِ قهوه

شنیده بودم میشود از تهِ فنجانِ قهوه آنچه بر تو گذشته را،بیرون کشید آنچه در آینده بر سرت می آید را به وضوح تماشا کرد… شنیده بودم کافیست فنجان را سمتِ قلبت بگیری و سر و ته اش کنی… من حتی شنیده بودم میشود تو را از ته فنجانها پیدا کرد هرچند محال،اما میشود… الان

تهِ فنجانِ قهوه بیشتر بخوانید »

اعتراف

فکر می کنم به امروز! به تو! به تمام چیزهایی که از تو خبر می دادند! به میز دنج دو نفره ی کافه! به جای خالیت.. به چای یا دمنوشی که اگر امروز بودی حتمن سفارش می دادی! به قهوه فرانسه ی من که از دهن می افتاد! به حرف هایی که می شد رد

اعتراف بیشتر بخوانید »