روز نوشته ها

قهوه ی سرد شده

در سکوت خلوتم باز هم از تو نوشتم تو که مطلع تمام عاشقانه هایی مهری بر قلب بیقرارم برایت از صبوری مینویسم از دوباره شکوفه زدن عشقت در جانم با هر بار دیدن سکوت لبهایت در قاب روی میز از تماشای ناز چشمهایی که خیره به چشمم مانده… از قهوه ی سرد شده ی عصر

قهوه ی سرد شده بیشتر بخوانید »

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است قد نوشیدن یک قهوه ی تلخ گوشه ی دنج اتاقت تنها… یا قد سوختن یک نخ سیگار سپید لای انگشتانت… لذتش دلچسب و واقعا کوتاه است،، زندگی باید کرد تا دمی فرصت هست! با همه پست و بلنداهایش زندگی فرصتی کوتاه و بسی زیبا است…

زندگی کوتاه است بیشتر بخوانید »