روزی که برای اولین بار دودش را بوسیدم
و برای اولین بار کشفش کنی…
مردی که زندگی اش دارک مثل قهوه است
پیپ ، شعر و سیگار برگ وجودش را گرفته است
حتما عاشق است
که بوسه هایش
عطر تلخی می دهد…
چه می دانم
شاید هم کافه ای را پیدا کردم
که قدر سیگار کشیدنم را می داند
به انضمام یک کافه چی خوش خلق …
که هر بار با اشاره ام قهوه ای دیگر برایم بیاورد …!
سیگاربرگ من ، در اضطراب می سوزد …
وقتی جهان میان آشفتگی هایمان می نشیند …
سیگاربرگ میکشم و تو روی زانو خیره می شوی …
محو دود … مست می شوی …
تعداد بازدید از این مطلب : ۷۳۱
5 دیدگاه دربارهٔ «سیگار تلخ»
درود بر پدر پیپ ایران
واقعا تحت تاثیر این نوشته قرار گرفتم بیش تر از ده بار خوندمش
ماسترو رحیمی عزیز دوست قدیم من از شما بخاطر این متن زیبا ممنونم
وقتی جهان میان آشفتگی هایمان می نشیند …
این قسمت بهترین جای متن بود! واقعا دمتون گرم
بعد از خوندن این متن من یه سیگار برگروشن کردم خیلی عمیق و سنگین بود
بسیار زیبا بوددمتون گرم