خیلی دیر تر :)
می آیی آرام و بی سر و صدا می آیی قدم به قدم در خیالم آنقدر آرام که نمی فهمم چطور دچارت می شوم:) و قول هایم را فراموش می کنم به خودم می آیم و میبینم قهوه ام سر رفته ! تو هنوزم حواسم را پرت می کنی:) این بار با نبودنت و من […]
می آیی آرام و بی سر و صدا می آیی قدم به قدم در خیالم آنقدر آرام که نمی فهمم چطور دچارت می شوم:) و قول هایم را فراموش می کنم به خودم می آیم و میبینم قهوه ام سر رفته ! تو هنوزم حواسم را پرت می کنی:) این بار با نبودنت و من […]
چشمان بلوطی ات از سراشیبی افتاب پاییز فرو میریزد درون قهوه ای ک ب یادت در دهان سکوتم مزه بوسه های نداده ات رامیدهد میبینی چه شیرین تلخم میکنی از حجم نبودنت
درست مثل فنجان قهوه که ته میکشد پنجره کمکم از تصویر تو تهی میشود! حالا من ماندهام و پنجرهای خالی و فنجان قهوهای که از حرفهای نگفته پشیمان است …
می ترسم از اتفاق هایی که اصلا قرار نیست بیفتد! مثلا نیامدنت ندیدن لبخندت یا اینکه صدایم نکنی روبرویم ننشینی و فنجانی قهوه با تو نخورم یا اینکه زیر باران با تو قدم نزنم و دست هایت را نگیرم کاش می آمدی و این همه نمی ترسیدم
توو زندگی یه روزایی ام مثل امروزه… سنگین وزن و کُند و چِقِر… با یه سردرد شیرین و یه بی قراریه بی معنیه یهویی چای و نسکافه و سیگار چک کردن بیمار گونه یه گوشی بیکار بهم ریختگی میز کارو یه میل عجیب به بیرون زدن، به فرار به کشیدن هوا توو شُشای قهوه ای
من عادت دارم قهوه را تلخ بنوشم تلخ تلخ… به تلخی یک عشق ناکام… به تلخی یک رفتن… یک فراموش شدگی… به تلخی دلهای دور از هم… به تلخی حرفای نگفته ی محبوس در زندان گلو… به تلخی تنهایی در نقطه ی شروع به تلخی بغض های شکسته و عبوس من عادت دارم قهوه را
باید یکی باشد … یکی که دزدانه نگاهش کنی دزدانه راه رفتنش را بپایی و دزدانه ببوسی اش و محکم بغلش کنی و در حضورش طعمِ تلخیِ قهوه ات را نفهمی باید یکی باشد …
ن در شور عشقم محبوب من ! چه نعمت بزرگی است اینکه صبحگاهان چشم باز کنی و کسی را ببینی که صدایش می کنی محبوب من ! چقدر خوب است که قهوه را در دستهای تو بنوشم و شب را در باغی معطربگذرانم چه نعمت بزرگیست اینکه زن انسانی را بشناسد ! که کلید عیب
شاید عجیب باشد! دیدن مردی که هر روز می آید کافه به یاد دیگری دو فنجان قهوه سفارش می دهد یکی را می نوشد و می رود . . . ولی من مردی را سُراغ دارم هر روز می آید کافه . . . به یاد دیگری دو فنجان قهوه سفارش می دهد . .