هرکول انجمن پیپ

حتی بیشتر از تمام پیپ هایم …

تو را دوست دارم مثل … مثل چی ؟ من ، خودِ این دوست داشتنم ، معیار دوست داشتن های جهان باید باشد …! من ، مانندِ هیچ چیز و هیچ کس می خواهمت ! من ، مانند خودم همین قدر ساده همین قدر بی انتها همین اندازه که باید باشد ! و دیگران نمی

حتی بیشتر از تمام پیپ هایم … بیشتر بخوانید »

خواب آرامت خوش ..

شب که شب نیست ولی خواب آرامت خوش .. بعدِ تو باران ها تندیِ طوفان ها تلخیِ قهوه ی شب دوری و درد خوابمان را بردند … خوش بخوابی جانم با خیالاتِ وخیمی که پر است از عطرت تا سحر پشتِ نمِ پنجره ها جان به لب میمانم … خواب آرامت خوش …

خواب آرامت خوش .. بیشتر بخوانید »

در خواب ظهر پاییزی

تنهایی میز کنار پنجره است در کافه ی همیشگی تنهایی انبوه فیلترهای سیگار است میان قهوه های باید حجم بی نهایت کتاب قدم زدن با افکار گوش دادن به امپیریم فیلم های بلاتار تنهایی لمس دقیق لحظه هاست روی کاناپه ی افسردگی حس گیج بودن در خواب ظهر پاییزی

در خواب ظهر پاییزی بیشتر بخوانید »

قهوه ات سرد می‌‌ شود …

نمیایی برایت قهوه می ریزم، کمی‌ شیر، دو قاشق شمی گذارم جلویت روی میز، گلدان گل را کنارتر می گذارم تا بهتر ببینمت. قیافه جدی به خودم می گیرم و با لهجه‌ ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،  می گویم:  قهوه ات سرد می‌‌شود. هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا و

قهوه ات سرد می‌‌ شود … بیشتر بخوانید »

وعده ی پاییز را به عاشقان میدم در وسط مرداد ماه !

وعده ی پاییز را به عاشقان میدم در وسط مرداد ماه ! دوباره شروع می شود باران های تند چتر های باز دلشوره های خیس خورده پشت چراغ های قرمز فال های نم کشیده انار های سرخ نارنگی های سبز دوباره شروع می شود روزهای نصفه نیمه شب های بی پایان عطر قهوه های تلخ

وعده ی پاییز را به عاشقان میدم در وسط مرداد ماه ! بیشتر بخوانید »

بعد از ۴ سال

بعد از ۴ سال هنوز باید حواسم را جمع کنم. گاهى که حواسم پرتِ سکوت خانه مى‌شود یا نگاهم به عکسى مى‌افتد و فکرم پى خاطره‌ایى مى‌رود، دست‌هایم به عادت بیست و چند ساله، دو فنجان قهوه درست می‌کنند! خالی کردن فنجان دوم توی ظرفشویی عذاب است …  

بعد از ۴ سال بیشتر بخوانید »