هرکول انجمن پیپ

عصرها

عصرها را باید کنار لاله و رزهای سرخ سفید باغچه ی کوچک حیاط نشست فنجان قهوه ای تلخ نوشید… واز دوری و دلتنگیت،، ازآغوش گرم و خیال انگیزت…. که الهام بخش عاشقانه ترین غزل هاست،، با نازو نوازش نوشت ! و چه دشوار است بدون تو بی واژه و رنگ از تو سرودن …

عصرها بیشتر بخوانید »

عاشق که باشی

عاشق که باشی همیشه بی قراری همیشه دلتنگ یار و دلت میخواد دستانش را بگیری و پاییز را قدم بزنی اما اگر از تو دور بود چه! دلتنگی هایت را پیپ چوبی ات به جان می خرد… و گاهی فکر میکنم چه سنگ دلم! وقتی برای ارامش دل خودم! اتش به دل پیپ می زنم…

عاشق که باشی بیشتر بخوانید »

صدا کن مرا

صدایت را که میشنوم …. دلم ارام میگیرد …. نفس در سینه تنگ میشود …. صدایت را که میشنوم… خاطره های روزهای شیرینم دوباره تکرار میشود … صدایت همچون قهوه تلخی … همچون برگهای پاییزی و سوز باد زمستان میماند …. کاش میشد… صدا را بغل کرد … بوسید و ستایش کرد …. صدایت را

صدا کن مرا بیشتر بخوانید »

تو یه کافه دنج

هر وقت حس کردی حالت خوب نیست خودت به دادش برس دلتو دعوت کن به یه قهوه تو یه کافه دنج … با خودت صحبت کن حرفای قشنگ بزن حواست باشه این وسط مسطا یه دل هست که تو صاحبشی نذار فکر کنه فراموشش کردی بخند خنده هات قشنگن لذت ببر از زندگی که خوشبختی

تو یه کافه دنج بیشتر بخوانید »