خیره به جاده

من کافهِ تنهایی قهوه ی تلخ نگاهِ غَمگین خیره به جاده ایی که لبخندت را آنجا جا گذاشتم.

ادامه مطلب »

مردی که عاشق می شود

مردی که عاشق می شود کلافگی اش را خالی می کند بر سر یک نخ سیگار چایی قهوه نه… مردی که عاشق می شود تمام ساعت هایش را گیج می زند    

ادامه مطلب »

چشمانم را که می بندم

چشمانم را که می بندم، به دنیای کوچک خودم سفر میکنم … غروب آفتاب است ، روی یک صندلی چوبی نشسته ام ، و مثل کارکترهای فیلم های هالیوود پیپم را تنفس میکنم ، باد لابه لای مزرعه ی موهایت می پیچد ، زمان می ایستد و من روز ها،

ادامه مطلب »

پشت دود های پیــپ‍ــــم ….

هیچ مــــــــقصـــدے از این راه پـــــــــیدا نیست جــــــــــــز من که بــــے مهابا طی میکنم عـــــرض های طویل تـــــــنهای هایم را پشت دود های پیــپ‍ــــم ….

ادامه مطلب »

کــاگردان

کــاگردان خوبــی ســت؛ پیپ را میگویم! . صحنـــه هایــش برداشـــت های متفاوتــــی دارنــد . کام که میگیرم … به خیالـــم اوج می گیـــرم به خیالـــت سقــوط می کنـــم ..

ادامه مطلب »

بوی پیپ

ماشینم بوی پیپ می دهد تنم ، لباسم ، دفتر کارم حتی قهوه های دو نفره ی فرانسوی هم بوی پیپ می دهد از زمستان ۲ سال پیش تمام لحظه های من که بوی تو را می داد فقط بوی پیپ می دهد …

ادامه مطلب »

تَرَک

تو هم شبیه خودم ، در دلت تَرَک داری وچون شبیه منی ، ارزشِ محک داری! شنیده ام که درختان کوچه می گویند که با بهار و خزان ، حس مشترک داری نیاز نیست که چیزی به صورتت بزنی! به لطف حضرت حق ، تا ابد بزک داری به عشق

ادامه مطلب »

به تلخی یک عشق ناکام…

من عادت دارم قهوه را تلخ بنوشم تلخ تلخ… به تلخی یک عشق ناکام… به تلخی یک رفتن… یک فراموش شدگی… به تلخی دلهای دور از هم… به تلخی حرفای نگفته ی محبوس در زندان گلو… به تلخی تنهایی در نقطه ی شروع به تلخی بغض های شکسته و عبوس

ادامه مطلب »

دروغ می گفتیم اینکه “بی تو نمی شود زندگی کرد.”

دروغ می گفتیم اینکه “بی تو نمی شود زندگی کرد.” دروغ می گفتیم به هم و باورمان شده بود. حالا که سال ها گذشته می گوییم دروغ بوده… که بدون تو می شود زندگی کرد. بدون تو می شود رفت کافی شاپ. قهوه و تیرامیسو خورد. و به لب هایی

ادامه مطلب »