روزهایم با خیالِ بودنت شب میشوند و شبهایم با پیپ روشنم روز …
روزهایم با خیالِ بودنت شب میشوند و شبهایم با پیپ روشنم روز …
روزهایم با خیالِ بودنت شب میشوند و شبهایم با پیپ روشنم روز … بیشتر بخوانید »
روزهایم با خیالِ بودنت شب میشوند و شبهایم با پیپ روشنم روز …
روزهایم با خیالِ بودنت شب میشوند و شبهایم با پیپ روشنم روز … بیشتر بخوانید »
حق چو دید آن نور مطلق در حضور آفرید از نور او صد بحر نور آفرینش را جز او مقصود نیست پاک دامن تر زاو موجود نیست میلاد نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام گرامی باد
میلاد نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام گرامی باد بیشتر بخوانید »
☕️اگه توی فال و تقدیرتون 💐خوشبختی وجود نداشت! ☕️فنجان قهوه را بشکنید … 💪ارادهی شما… ✔️تعیین کنندهی آینده شماست ✗نه خطهای اتفاقی توی فنجان قهوه 💥باورهای غلط را ازبین ببریم.
در آن سپیده دم که آمدی چون شعری زیبا آفتاب وبهار نیز با تو آمدند کاغذهای روی میزم سبز شدند.. قهوه مقابلم مرا سر کشید بیش از آنکه بنوشمش زمانی که پدیدار شدی اسبان تابلوی روبرویم ترکم کردند و به سوی تو شتافتند…
می آیی آرام و بی سر و صدا می آیی قدم به قدم در خیالم آنقدر آرام که نمی فهمم چطور دچارت می شوم:) و قول هایم را فراموش می کنم به خودم می آیم و میبینم قهوه ام سر رفته ! تو هنوزم حواسم را پرت می کنی:) این بار با نبودنت و من
ڪمی از چشم هایت درون فنجانم بریز میخواهم این بار رد نگاه قهوه ایت سر از فال من در آورد
چشمم به راه نیست، امیدی نمانده است عشق ات مرا به مرز تباهی کشانده است هر شب برای رفتن تو گریه می کنم خواب از دو چشم قهوه ای من پرانده است گفتی به فکر آمدنی، راه بسته است آنجا مگر کجاست که راهی نمانده است با خود نمی رسی به توافق هنوز هم تردید
من قولِ تو را به تمامِ شهر داده بودم به تمام کوچه های بن بست به تمام سنگفرشهای خیس به تمام چترهای بسته به تمام کافه های دنج اما حالا که فنجان ها از من نا امید شده اند باور میکنم از اول هم کافه چی قولِ تو را به قهوه ی دیگری داده بود