در قهوه چشمانِ تو حل خواهم شد
در قهوه چشمانِ تو حل خواهم شد یک قافیه با طعمِ عسل خواهم شد امروز اگر که مهربان تر باشی من عاشق تو توی غزل خواهم شد
در قهوه چشمانِ تو حل خواهم شد یک قافیه با طعمِ عسل خواهم شد امروز اگر که مهربان تر باشی من عاشق تو توی غزل خواهم شد
در کافه ی تنهایی خود نشسته ام… در لیوان قهوه ام… خاکستر ریخته ام… من و این خاطرات مه آلود… خسته از یکدیگر… خسته از این لحظاتی که… غرق در تنهایی میگذرد…!
تو واقعیت دارى مثل قهوه مثل بى خوابى… و یا شاید خیال باشى مثل فال مثل خواب… تو چه واقعیت باشى چه خیال کامم از نبودن تو تلخ مى شود…👑
ماشینم بوی پیپ می دهد تنم ، لباسم ، دفتر کارم حتی قهوه های دو نفره ی فرانسوی هم بوی پیپ می دهد از زمستان ۲ سال پیش تمام لحظه های من که بوی تو را می داد فقط بوی پیپ می دهد …
تو رفته ای و من تمام کارت شارژها را توتون پیپ میخرم ! و با خیابان حرف میزنم ! و به پنجره دیده بسته ام ! و ای کاش بدانی . . . ! . . . . در امتداد دود پیپم . . . ! خط گیسوان کسی تکرار می شود که همه هستی
هیچ دوست ندارم موقع پیپ کشیدن یکی بهم ظل بزنه….چرا دستات میلرزه؟ توکه کشتنو خوب بلدی! من غول آخر این بازیم… بیا این بازی لعنتیو تموم کنیم….فقط یادت باشه اگه به قلبم شلیک کنی! اول خودت game over میشی …
تو که نباشی … شعرهایم پیپ می کشند و سرفه میکنند حالا که درد توی کوچه و خیابان با من راه می رود و قهوه می خورد تب می کنم…. فکر آخرین جمله ام نباش فکر کن اولین جمله ام کجای شهر ریخت… رفت… که حالا شعرهایم معتاد شده اند درد می گیرد استخوانشان من
هستند کسانی که از شدت دلتنگی به کما رفته اند … حرف نمیزنند … راه می روند … نفس میکشند … ولی چیزی حس نمیکنند !!!! فقط پیپ می کشند و پیپ می کشند و پیپ می کشند …..
تو تنهایی ات را شعر می کنی او دود و دیگری با قهوه ای تلخ من رو بر می گردانم و با گوشۀ روسری چشم هایم را پاک می کنم.