مردی که روبروی تو پیپ می کشد
مردی که روبروی تو پیپ می کشد در فکر گفتگوی تو پیپ می کشد وقتی که می روی و دلش تنگ می شود بی شک به جستجوی تو پیپ می کشد این بار بی تو فاصله ها را نمی دود در سوگ آرزوی تو پیپ می کشد
مردی که روبروی تو پیپ می کشد در فکر گفتگوی تو پیپ می کشد وقتی که می روی و دلش تنگ می شود بی شک به جستجوی تو پیپ می کشد این بار بی تو فاصله ها را نمی دود در سوگ آرزوی تو پیپ می کشد
آدم ها می آیند زندگی می کنند می میرند و می روند… اما…فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز می شود که آدمی می رود اما نمی میرد می ماند و نبودنش در بودن تو چنان ته نشین می شود که تو می میری در حالی که زنده ای… و تو مانند فنجان قهوه ای
شهید جهاد مغنیه : اگر خونی را ریختی ، این خونها جویهایی میشود در مسیر فلسطین و قدس! 🏴 شهید اسماعیل هنیه
پیپ دوایش بود … کودکانه ام از بوی دود پیپ پدربزرگم نفرتم می شد سال ها که گذشت در تک تک لحظه ها ٬ خوب حس کردم درد بزرگ شدن را پیپ دوایش بود …
راحت قهوه ات را بنوش … از ته این فنجان نه کسی آمده است نه کسی مانده… فال تو همین طعم تلخی ست که می چشی