شانه ات را نزدیک تر کن دردهایم از دهن افتاده اند…
هوا سرد است و آتشِ نگاهِ تو روشن…! چایِ باران در فنجانِ قهوه ای چشمم دَم کشیده است ؛ نترس! شانه ات را نزدیک تر کن دردهایم از دهن افتاده اند…
من عادت دارم قهوه را تلخ بنوشم
من عادت دارم قهوه را تلخ بنوشم تلخ تلخ… به تلخی یک عشق ناکام… به تلخی یک رفتن… یک فراموش شدگی… به تلخی دلهای دور از هم… به تلخی حرفای نگفته ی محبوس در زندان گلو… به تلخی تنهایی در نقطه ی شروع به تلخی بغض های شکسته و عبوس
قهوه ات را بنوش
قهوه ات را بنوش روزنامه ات را ورق بزن در ستون ادبی کسی برایت شعر تازه ای گفته است در صفحه ی حوادث کسی خودش را با عکس تو به دست رود سپرده است و در ورقی دیگر سیاستمداران جهان فتنه ی چشمان تو را پشت تیترهای درشت بی خاصیت
آفتاب پاییز
چشمان بلوطی ات از سراشیبی آفتاب پاییز فرو میریزد درون قهوه ای ک ب یادت در دهان سکوتم مزه بوسه های نداده ات رامیدهد میبینی چه شیرین تلخم میکنی از حجم نبودنت
میلاد نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام گرامی باد
حق چو دید آن نور مطلق در حضور آفرید از نور او صد بحر نور آفرینش را جز او مقصود نیست پاک دامن تر زاو موجود نیست میلاد نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام صادق علیه السلام گرامی باد
اطلاعیه مهم اعضای محترم انجمن پیپ
‼️⚠️ اطلاعیه مهم اعضای محترم انجمن پیپ جهت استفاده از تخفیف ها و شرکت در قرعه کشی ها و گرفتن سکه های نقره و طلا به نسبت خرید حتما بایستی تا سال ۲۰۲۵ عضو انجمن سفر و پیپ باشند و اینستاگرام ماسترو رحیمی را فالو داشته باشند. 👇 🔗 https://tripandpipe.com
بوی قهوه
بوی قهوه عطر نفس های توست که قراری عاشقانه را در کافه یی قدیمی برای ام زنده می کند… یادش بخیر! زنی که روبه روی ام می نشست حالا چند سالی ست میان شعرهای من تنها زندگی می کند…!
آلزایمر
بپرس دوستم داری؟ بگذار بگویم من؟ شما را؟ به جا نمی آورم! ولی… شما چقدر زیبایید! به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟ لبخند بزن بگو با کمال میل بیا دوباره برای اولین بار ببینمت! در همان دیدار دلت را ببرم بگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم! باز هم عاشقت
زیبا باش!
تو یک انسانی… زیبا باش! لباس خوب بپوش ! ورزش کن ! مواظب هیکل و اندامت باش ! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آ گاهیتو بالا ببر. خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج میهمان