شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت 🏴🏴🏴 السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها. شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض می کنم 🏴🏴🏴 رحیمی    

ادامه مطلب »

ما به جمعه‌ی سیاه نه میگوییم

📢🗯️اطلاعیه مهم💭📣 ما به جمعه‌ی سیاه نه میگوییم تولیدات ما از ابتدای تاسیس مجموعه پاسارگاد تاباک تا امروز با ارزش بوده و تا آینده نیز همین‌گونه خواهد بود‌. ما به هنر ساخت پیپ و سیگار برگ و زمانی که برای تولید محصول باکیفیت صرف میکنیم احترام میگذاریم. این سیاست فروشی

ادامه مطلب »

زندگی

زندگی برای آخر هفته آرایش می کند و به تنِ حقیقت صورتی می پوشاند عطر تنهایی به خود میزند به کافه می رود و در زمان اشتیاق له می شود بی ادعا پیر می شود قهوه اش را می خورد وبعد برای همیشه مارا ترک می کند.

ادامه مطلب »

چشمهای تو

“دوستت دارم های ” من هر صبح با آفتاب نگاه تو طلوع می کند… قهوه ام را شیرین نمی کنم چشمهای تو برایم کافی ست….

ادامه مطلب »

شب که شب نیست ولی

شب که شب نیست ولی خوابِ آرامت خوش .. بعدِ تو باران ها تندیِ طوفان ها تلخیِ قهوه ی شب دوری و درد خوابمان را بردند … خوش بخوابی جانم با خیالاتِ وخیمی که پر است از عطرت تا سحر پشتِ نمِ پنجره ها جان به لب میمانم … خوابِ

ادامه مطلب »

پیپ درک میکنه

پیپ نمیپرسه چرا ، پیپ ازت دلیل نمیخواد ، سرزنشــــت نمیکنه ، پیپ درک میکنه مِثِ پیپ باشید …

ادامه مطلب »

بی رحم ترین مهربان دنیا …

تو هنوز هم بدون من زندگی میکنی،شاید حتی راحت تر از قبل هنوز هم مثل قبل وقتی می خندی گوشه چشمات جمع میشه هنوز کنار همون پنجره میشینی تو همون لیوان قهوه میخوری و ملودی مورد علاقت رو زمزمه میکنی هنوز هم تنهایی سیگارت رو روشن میکنی هنوز وقتی کم

ادامه مطلب »

قهوه ات سرد می‌‌شود

نمیایی برایت قهوه می ریزم، کمی‌ شیر، دو قاشق شمی گذارم جلویت روی میز، گلدان گل را کنارتر می گذارم تا بهتر ببینمت. قیافه جدی به خودم می گیرم و با لهجه‌ ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،  می گویم:  قهوه ات سرد می‌‌شود. هر کجا که هستی،

ادامه مطلب »

نمیایی

نمیایی برایت قهوه می ریزم، کمی‌ شیر، دو قاشق شمی گذارم جلویت روی میز، گلدان گل را کنارتر می گذارم تا بهتر ببینمت. قیافه جدی به خودم می گیرم و با لهجه‌ ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،  می گویم:  قهوه ات سرد می‌‌شود. هر کجا که هستی،

ادامه مطلب »

درود به پاییز

دوباره شروع می شود باران های تند چتر های باز دلشوره های خیس خورده پشت چراغ های قرمز فال های نم کشیده انار های سرخ نارنگی های سبز دوباره شروع می شود روزهای نصفه نیمه شب های بی پایان عطر قهوه های تلخ کنج کافه ها نیمکت های خط خطی

ادامه مطلب »