خاطره ی امروز را میهمان من
به کسی چه ربطی دارد که تو مدتهاست دیگر نیستی! به هیچکس مربوط نیست اگر من هنوز عصر های لعنتی جمعه؛ پیراهنی که برایم خریدی را تن میکنم، میروم همان جای همیشگی منتظرت میمانم، هی سیگار دود میکنم و هی عطر میزنم که بوی سیگار اذیتت نکند! چه ربطی به
زیباترین لحظه را برای خود خلق کنیم
زیباترین لحظه را برای خود خلق کنیم؛ با یک نفس عمیق با یک فکر زیبا یک فنجان قهوه و یک شعار با مضمون من شادم.
تو و من
قهوه را نوشیدیم فالمان را هم گرفتیم و مثل میز وُ صندلیِ قهوهِ ای کافه خشکیدیم دروحشتِ مردمکِ قهوه ایِ چشمهامان. تو و من در شومینه هایی غریب در فراغی ذغالی خواهیم سوخت…
میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!
میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز! فکرش را بکن، خوب نمی شد؟ کنار پنجره ای رو به خیابانی آبی، و دو فنجان که همیشه روی آن بود، شب هایی که باران می آمد می نشستیم، قهوه ای می خوردیم و من هزار سال برایت داستان می
قهوه خوشمزست …
قهوه خوشمزست … خوشمزگیاش به تلخ بودنشه وقتی میخوریم تلخیاش را تحویل نمیگیریم اما میگوییم چسبید ! زندگی روزهای تلخش بد نیست تلخیاش را تحویل نگیر بخند و بگو عجب طعمی !
دردهایم از دهن افتاده اند…
هوا گرم است و آتشِ نگاهِ تو روشن…! چایِ باران در فنجانِ قهوه ای چشمم دَم کشیده است ؛ نترس! شانه ات را نزدیک تر کن دردهایم از دهن افتاده اند…
اطلاعیه انجمن پیپ
اطلاعیه انجمن پیپ 📣 📣🔔 از شنبه سوم آبان قیمت کالا ها مخصوصا کالا های خارجی به روز می شوند . قیمت کیف پیپ چرم طبیعی و کیف سیگاربرگ چرم طبیعی و کیف سیگار پیچ چرم طبیعی به روز خواهند شد. قیمت پیپ و ادوات پیپ و ادوات سیگاربرگ و
همین لبخندِ کمرنگت برای حال من خوب است
همین لبخندِ کمرنگت برای حال من خوب است نِکو باشد بهار تو،هوای سال من خوب است زدی لبخند اجباری به لبها و نمی دانی که با لبخند با اجبار هم ،احوال من خوب است همین لبخند کمرنگی که از تأثیر آن بر من به گونه چال می افتد،کنار خال من،خوب
عطر تمشڪ
این عطر تمشڪ دل سپردن دارد این لحظه ے عاشقے شمردن دارد غروب سرڪ میکشد و میداند از دست تو قهوه عصر خوردن دارد…