مرد اگر بودم
مرد اگر بودم نبودنت را غروبهای زمستان در قهوه خانه ی دوری پیپ می کشیدم. نبودنت دود میشد و مینشست روی بخار شیشههای قهوه خانه. بعد تکیه میدادم به صندلی چشمهایم را میبستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه میکردم تا بیشتر از یادم بروی نامرد اگر بودم نبودنت را تا […]